تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ / فلک دوری با یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این دل تنگ
گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید ثمری هست، آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی خبری است
گفتم دل و جان در سر کارت کردم / هر چه که داشتم نثارت کردم / گفتا تو که باشی که بکنی یا نکنی؟ / آن من بودم که گرفتارت کردم
سالها شد که رخ زرد مرا دوست ندید / بس که خون جگر از دیده روان است مرا
عشق من با خم ابروی تو امروزی نیست / دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم ( حافظ )
حاصلم درد دل است از دل بی حاصل خویش / به که گویم من دلسوخته درد دل خویش
دلی بستم به آن عهدی که بستی / تو آخر هر دو را با هم شکستی
گرچه کردم ذوقها از آشنایی های او / انتقام از من کشید، آخر جدایی های او
هر که را دیدم از مجنون و عشقش قصه گفت / کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت
گفتمش: زیباترین لخند چیست؟، گفت: لبخندی که عشق سربلند وقت مردن بر لب مردان نشاند
عشق یعنی پاکی، عشق یعنی اطمینان، عشق یه زهر شیرینه، که دکترها نمیتونن درمانش کنند!
:: بازدید از این مطلب : 763
|
امتیاز مطلب : 225
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53